چرا نمیتونم؟؟؟؟

بنام خدا ...

چرا نمیتونم؟؟؟چرا همیشه نیمه ی خالی لیوان؟؟؟تا حالا فکر کردید که چرا گاهی وقتا به اون چیزایی که میخواهیم دست نمیابیم ؟؟؟من فکر کردم خیلی فکر کردم ...

اول میخوام راجع به شکست صحبت کنم...همه فکر میکنن که شکست بده ولی به نظر من شکست چه چیز خوبیه ...اگه قرار بود همه همیشه توی همه ی کارا موفق بشن !!!پس چرا اصلا شکست وجود داره؟؟؟؟فکر کنید اگه همیشه تو همه ی مراحل زندگی موفق بشیم چیزیم یاد میگیریم؟؟؟؟ایا یاد میگیریم که هر شکستی سرانجام یک پیروزی بزرگه؟؟؟؟ایا یاد میگیریم که باید تو کاری که شکست خوردیم دوباره ودوباره ودوباره ...تلاش کنیم؟؟؟وایا بهترین لذت زندگی رو بعد از شکست وتلاش بیشتر تجربه میکنیم؟؟؟پس بیاید از شکست نترسیم ...و برای مثال تو یه کاری باخودمون بگیم دوحالت داره یا موفق میشم !یا شکست میخورم!اگه موفق بشم که خوبه میرم دنبال اهداف بعدیم اگه شکست بخورم بازم خوبه وخوشحال میشم که موفقیت بعدیم اگه تلاش کنم بهترین موفقیت میشه...یا مثلا تو یه هدفی بگی نه من نمیتونم خوب عزیزم تو حتما نمیتونی ...یا اینکه ما همیشه به چیزایی که نداریم حسرت میخوریم بیایید به چیزایی که داریم شادی کنیم ...قلب من همه چیو بهم میگه ...مهم نیست بقیه چی میگن چی فکر میکنن مهم اینه که تو چی فکر میکنی اگه ما قرار بود همه ی کارامون با فکر اینکه بقیه چی فکر میکنن انجام میدادیم الان چی بودیم؟؟؟؟بیاید همیشه عینک بدبینی رو در بیاریم وبه همه چیز خوب نگاه کنیم بجای اینکه از عیب های شخصی غیبت کنیم از خوبی هاش تعریف کنیم ...خوب همه که کامل نیستند ...میتونیم سعی کنیم که به افکار وعلایق دیگران احترام بزاریم واز ذوق کسی نزنیم همه که مثل هم نیستند ...میتونیم نه گفتن رو یاد بگیریم نه با لحنی بد بلکه با لحنی که باعث اسیب طرف نباشه...اگه همه ادما اینطوری بودن دنیا دیگه چه غمی داشت...